اروپای خشونت
برگردان: بهاءالدین بازرگانی گیلانی
علاوه بر خشونت روزافزون و فراگیری که از طاعون، گرسنگی و جنگ ناشی میشد، رخدادها و تحولات دیگری نیز به خشونت و تجاوز در اروپای سدههای چهاردهم و پانزدهم دامن زد. عوامل مذکور به شکلگیری و بروز انواع بحرانها و منازعات که وجه مشخصه انتهای قرون وسطی محسوب میشد کمک کردند و ظهور و پیدایش اروپا را با مخاطره و تهدید مواجه ساختند.
تفسیر و تأویل پیرامون پدیده خشونت به ایجاد فرضیههای مختلفی منجر شد. فرانگیشک گراوس (1) مورخ چکی که تعقیب و نسلکشی یهودیان طی دو دههی قرن چهاردهم به اتهام مسموم کردن چاههای آب را مورد بررسی قرار داده، دو توضیح جامع الاطراف در این زمینه ارائه کرده است (نسلکشی مذکور در مقیاسی گسترده به ویژه در اروپای مرکزی و به هنگام شیوع طاعون بزرگ سال 1348 صورت گرفت). گراوس در اولین توضیح خود - که نوعاً تازگی هم ندارد - میگوید یهودیان به عنوان قومی بلاگردان مجازات شدند. اما نامبرده در عین حال نسلکشی مذکور را در چارچوب یک تحلیل کلیّت یافته: «قرن چهاردهم، عصر بحران» که عنوان کتاب او هم هست، قرار داده است. اماننامه بیان کننده انتقال عفو و بخشایش الهی از جانب بالاترین مقام حکومتی به مجرمین است. گراوس در این تحلیل مخاطرات ساختاری اقتصاد همواره در معرض بحران اروپا و نیز منازعات عمیق میان دهقانان و زمینداران، و میان پیشهوران و بازرگانان را مورد تحقیق قرار داده و نگاهی عمیق و بلندمدت به مخاطرات داخلی اروپا انداخته است، مخاطراتی که این قاره تا امروزه روز نیز با آن دست به گریبان است و از عوارض آن ایمن نیست. علاوه بر عوامل مذکور، ضعف نسبی در ارکان سیاسی سلطنتهای اروپایی که با مناقشات خاندانی و جانشینی و با جنبشهای مردمی مواجه بودند و نمیتوانستند منابع مالیاتی مکفی برای خود تأمین نمایند نیز حکایت از ضعف و فترت در سازمان و تشکیلات سیاسی داشت، ضعفی که اروپا تا امروزه روز نیز نتوانسته است بر آن غلبه کند.
کلود گوار (2) در کتاب تحسینبرانگیزش «عنایت خاصه - جنایت، دولت و جامعه در فرانسهی اواخر قرون وسطی» (3) خشونت در مناسبات فرانسهی قرون چهاردهم و پانزدهم را به گونهای دیگر تعریف میکند. او ارتباطی میان پیدایش نوع جدیدی از کردارهای مستوجب کیفر یا «جرم و جنایت» که با جرائم نوع فئودالی متمایز است، و توسعه و تکوین انتظامات شاهانه و اقتدار سلطنتی میبیند. به نظر او این نوع خشونت به طور کلی واکنشی است به استقرار یک حکومت مدرن که به طور فزاینده با جرم و جنایت به مقابله برمیخیزد و کیفرهای هرچه بیشتر و بیشتری را برای جرائم در نظر میگیرد. به این ترتیب پروندهها و سوابق که به ثبت و جمعآوری انواع جدید خشونت و جرم میپردازند، فقط این احساس را برمیانگیزند که گویا ارتکاب جنایات بیشتر و بیشتر شدهاند، در صورتی که در واقعیت امر، کار پیگرد، تعقیب و سندسازی رو به فزونی نهاده است. آیا چنین تأویل و توضیحی برای خشونت و جرائم امروزهی اروپا هم صدق نمیکند؟ گوارد به درستی تأکید میکند که در جوامع قرون وسطایی مسئله «حیثیت» مخصوصاً از ارزش حداکثری در بافتهای اجتماعی آن دوران برخوردار بوده است. اما مهمترین موضوع در میان پدیدههایی که در ازمنه دراز همواره اصالت داشته و در اروپای امروز هم هنوز تأثیرگذار است این است که حکومت - آن دوران دستگاه سلطنت و امروزه دولت - باید رویکردی عفو کننده و اغماضگر داشته باشد، گرچه تنبیه و کیفر دادن نیز از جمله وظایف او است. در فرانسهی قرون چهاردهم و پانزدهم اینگونه ابراز بخشش و عفو در «اماننامه» جلوهگر میشد که به محکومین و مجرمین داده میشد. اماننامه بیان کننده انتقال عفو و بخشایش الهی از جانب بالاترین مقام حکومتی به مجرمین است. در اینجا نیز یک اروپای سرکوب و عفو چهره خود را نشان میدهد.
دیوید نیرنبرگ (4) قرون وسطیشناس آمریکایی اخیراً بررسیهایی پیرامون بروز خشونت در اسپانیا و بویژه در مناطق پادشاهی آراگون در نیمه اول قرن چهاردهم به عمل آورده است و در آن تمام توضیحات معمول در علل پیدایش خشونت را مورد تردید قرار داده و به خصوص نسلکشی قوم بلاگردان و گزینش شده را رد کرده است. نیرنبرگ تحقیقات خود را بر تعقیب و آزار و به ویژه به کارگیری خشونت علیه اقلیتها در اسپانیا متمرکز کرده که یهودیان، مسلمانان و نیز زنان قربانیان اصلی آن بودهاند. به عقیده او «جبر و خشونت جزء لاینفک و سیستماتیک و عنصری فطری در همزیستی میان اکثریت و اقلیت» محسوب میشود. از نظر او زندگی جوامع اقلیتی و اکثریتی در کنار یکدیگر در شبه جزیره ایبری و نیز در بخشهای بزرگی از سایر مناطق اروپا گویا مسبب خشونتهایی بوده که در دوران انتهایی قرون وسطی حتی میتوانسته است مبانی یکپارچگی اروپا را مورد تهدید و مخاطره قرار دهد. در پایان قرن پانزدهم دو عامل را میتوان در مقابل انسجام و یکپارچگی اروپا تشخیص داد: عامل اول اینکه در آن عصر سخن گفتن از بردباری و یا نابردباری در اروپا اصولاً فاقد زمینه و مفهوم بود. تاکنون عمدتاً سروکار ما با اروپایی بوده که از بردباری نصیبی نبرده بود و گرچه بعدها پیشرفتهایی حاصل آمد، لیکن لازم است حتی تا امروزه نیز دگرگونیهای بیشتری در بسیاری از جنبههای آن صورت گیرد. عامل دوم اینکه یهودیان از غرب و جنوب اروپا رانده شده بودند، یعنی عمدتاً: در اواخر قرن سیزدهم از انگلستان، در اواخر قرن چهاردهم از فرانسه و بالاخره در سال 1492 از شبه جزیره ایبری. بدتر از همه در مورد این آخری این واقعیت بود که آواره کردن یهودیان از شبه جزیره ایبری به دلایل مذهبیِ یهودیستیزی صورت نگرفت بلکه دلایل نژادپرستانه داشت و به اصطلاح عامل و دلیل «limpieza del sangre» خلوص خون را با خود یدک میکشید. در مرکز و شرق اروپا اما دو راهحل دیگر انتخاب شد: یا تحمل پیشه میکردند - البته هنوز چنین نامی متداول نبود -، به عنوان نمونه لهستان در قرن چهاردهم هم در مورد یهودیان و هم در مورد ساحران به «حکومتی فاقد مجازات مرگ با سوزاندن» شهره شده بود، و یا با محصور کردن در گتوها آنان را به نوعی تحتالحمایه قرار میدادند، نظیر آنچه که در ایتالیا و بخشهای بزرگی از آلمان اعمال میشد. همه این دگرگونیها در این واقعیت که یهودیان در اروپای قرون وسطی قومی مطرود بودند تغییری ایجاد نکرد.
تعقیب ساحران
از قرن چهاردهم و مخصوصاً در قرن پانزدهم نوع دیگری از اعمال خشونت و تعقیب متداول گردید که عبارت بود از: سرکوبی سحر و جادوگری. کلیسا باور و اعتقاد به نیروی سحر و طلسم را محکوم میشمرد و با فعل جادوگری با همان شدتی مبارزه میکرد که با کسانی که فریب ساحران را میخوردند و به آنان متوسل میشدند. البته این مبارزه متعاقباً با رواج و نضج ارتداد و بدعت از اهمیت درجه دوم برخوردار شد. همانگونه که در قرن سیزدهم دستگاه تفتیش عقاید اساساً برای مبارزه با بدعت و ارتداد پایهگذاری شده بود و تعقیب و سرکوب ساحران هم از اهداف آن بود. ولی بعد از فروکش کردن نهضتهای بدعتگذار نظیر کاتارها و والدوسیان مبارزه با ساحران مجدداً در درجه اول اهمیت قرار گرفت. این واقعیت از رسالهها و کتب مختلفی بر میآید که در قرن چهاردهم برای تعیین خط مشئی اجرای انکیزیسیون به رشته تحریر درآمده بودند و از جمله در نوشتههای برنار گیدونیس (5) مفتش دومینیکانی و مخصوصاً در کتاب راهنمای انکیزیسیون Directorium nquisitorium نوشته نیکولاس ایمریخ (6) از فرقه دومینیکیان و اهل کاتالان که در سال 1376 تألیف گردید و نشر گستردهای پیدا کرد. آنگونه که نورمن کان (7) نشان داده است در قرن پانزدهم ساحران جای مرتدان را به عنوان طعمه مورد علاقه مفتشین افکار گرفتند. میشله (8) رواج حرفه جادوگری میان طبقه زنان را به واسطهی حس همدردیاش با آنان خیلی خوب درک کرده بود، هرچند او در این زمینه به متنی مجعول هم استناد جسته است. در عین حال این ساحرهها و زنان جادوگر بودند که در سراسر اروپا در پس پرده به کار طلسم و جادوگری مشغول بودند و تا قرن هفدهم هم برقرار ماندند و تعداد بیشماری از آنان سوزانده شدند. کتاب موسوم به چکش ساحران - Malleus malificarum اثر دو مفتش مشهور افکار از اهالی راین لند و آلزاس بنامهای یاکوب اشپرنگر (9) و هاینریش اینستیتوریس (10) هر دو از فرقه دومینیکیان در زمینه تعقیب و سرکوبی جادوگران در سال 1486 منتشر شد. دو مؤلف مذکور تعقیب زنان جادوگر را از منظر رواج هرزگی و عشرتطلبی فوقالعاده زمانه خود مورد توجه قرار دادند و افکار مردم را به دنیایی که مورد تهدید فساد جنسی و افسار گسیختگی گرفتار آمده و در چنگال اهریمن بدسرشت قرار گرفته است توجه دادند. چکش ساحران ابزار و محصول بینظیر و از آن نوعی است که ژان دولومو از آن با نام «مسیحیت هراس» یاد میکند. در برابر اینگونه تحملناپذیریها، اعتقاد و باور قومی به جشن هراسانگیز شبانه ساحران (11) که مراسمی مرموز و آمیخته با دلهره بود، از وجهه و اقبال هرچه بیشتری برخوردار گردید و این زمانی بود که این باور با تخیلپردازی و نمادسازیهای مصور و نمایشها همراه گردید. یک اروپای تعقیب و سرکوب ساحران و عیش و جشن شبانه آنان متولد شده بود.$ نهضتهای دهقانی
در میان امواج خشونت و سرکوب که وجه بارز جوامع اروپایی در دوران انتهایی قرون وسطی محسوب میشد، شورشهای روز مزدوران، دهقانان، پیشهوران و کارگران شهری سهمی شاخص داشت. روبر فوسیه (12) از «تشدید مجدد منازعات طبقاتی» سخن به میان میآورد، و تحلیلهای مارکسیستی از این جریانات آنگونه که رودنی هیلتون (13) مورخ انگلیسی به آن میپردازد نیز محقانه شناخته شده است. تحولات اقتصادی موجبات فقر و مسکنت شمار زیادی از دهقانان را فراهم آورد و در همان حال به ثروت و غنای طبقات دیگر افزود. به این ترتیب اغلب نهضتها و شورشهای دهقانی در فرانسه که بر مبنای اسم فولکلور «ژاک» - در فرانسه اصطلاحاً یعنی دهقان - به «ژاکری» (14) مشهور شده بودند، در واقع قیام مردمان فقیر روستایی نبود بلکه برعکس شورش آن دسته از طبقات نسبتاً مرفه و یا دهقانان ممتازی بود که امتیازات خود را در معرض مخاطره میدیدنا. ژاکری در اراضی حاصلخیز و مرطوب بووزی (15) و والوا (16) و دوکنشینهای لندن و ساسکس (17) آغاز شد و کانون آن در مراکز تجاری بزرگ آن دوران نظیر کاتالان و فلاندر و یا در مراکز داد و ستدی اطراف رودخانههای راین و البه قرار داشت. بزرگترین قیام دهقانی فرانسه در ماه می1358 در بووزی آغاز گردید و به سرعت به مناطق سواسیونه (18) والوا و بری (19) تسری یافت. ژاکری عمدتاً به غارت و آتش کشیدن قلعهها و استحکامات زمینداران انجامید ولی در شهرها انعکاسی پیدا نکرد. اینگونه نهضتها نه رهبری شاخصی پیدا کرد و نه تعریف شفافی از اهداف و مساعی معموله ارائه نمود و نهایتاً توسط مالکان با قساوت سرکوب شد.
در سال 1378 فقر و فاقه عمومی در لانگدوک و دسایس باندهای غارتگر به نوع خاص ژاکری موسوم به «ژاکری توخین» (20) منجر گردید که این دستهها هم نهایتاً سرکوب شدند و از میان رفتند. توخین یک واژه قدیمی و برای نامیدن دزدان و رهزنانی به کار میرفت که در جنگلها مخفی میشدند و دست به یغماگری میزدند. نکته قابل توجه این بود که قیامهای دهقانی در ایتالیا بسیار ضعیف باقی ماند. در این مناطق تفوق شهر بر روستا چنان زیاد بود که محملی برای مقاومت باقی نمیگذاشت. به طور کلی باید گفت که در اروپای سدههای 14 و 15 موضوعی به نام «مسئله دهقانی» اساساً بروز خارجی نیافت. اولین نهضت دهقانی گسترده و سازماندهی شده در آغاز سده شانزدهم در قالب جنگ دهقانی در آلمان صورت گرفت.
شورشهای شهری
«مسئله شهری» بروز خارجی بسیار آشکارتری داشت. رواج و رونق فوقالعاده شهرها فروکش کرده بود و شهرها بعد از سال 1260 دچار نوعی بحران شده بودند. بیکاری، نوسان و ناپایداری دستمزدها و انبوه فقرا و گروههای فرودست به شورش و ناآرامیهای تقریباً لاینقطع دامن زده بود. خشونت متراکم طبقات پائین شهری چنانچه علیه یهودیان تخلیه نمیشد علیه عمال حکومت و دستگاه سلطنت جهتگیری شده بود، حکومتی که سیاستهای مالیاتی و نظامات سرکوبگر آن به دشواری تحمل میشد. تمرکز صناعات و مواضع بالادستی رؤساء و نمایندگان اصناف و نفوذ و قدرت آنان موجبات نارضایتی و تحریک پیشهوران، صنعتکاران و طبقات مستمند را فراهم میکرد و از این روی اقداماتی برای سازماندهی مقاومت و ایستادگی صورت میگرفت. بومانوار (21) حقوقدان فرانسوی در سال 1285 چنین توضیح میدهد: «نوعی اتحاد و همبستگی علیه بهرهکشیهای ناعادلانه ایجاد میشود و افراد خاصی درصدد بر میآیند و یا با هم توافق میکنند که دیگر مثل گذشته با دستمزدهای پائین تن به کار ندهند.» در سال 1255 صنعتگران شهر فیژک (22) مبادرت به تشکیل یک Collegatio نمودند که امروزه میتوان آن را به «اتحادیه کارگری» ترجمه کرد. به مدد اینگونه قیامها و ایستادگیهای شهری مطالبات و دیدگاههای زیادی تدوین و فورمولبندی گردید. یکی از این اهداف کوتاه کردن زمان کار بود. در سال 1337 در جریان قیام نمدکاران در گنت قیامکنندگان شعار کار و مرخصی سردادند. شورشهای شهری برخلاف قیامهای روستایی از رهبرانی برخوردار میشدند. روبر فوسیه به ذکر چند تن از این رهبران میپردازد: برنگوئر اولر (23) در بارسلون؛ ژان کابو (24) در کان؛ پیر دکونینک (25) در بروژ؛ میکل دی لاندو (26) در فلورانس؛ سیمون کابوش (27) در پاریس؛ اونوره کوتکن (28) در آمین و یا برنار پور کویه (29) در بزیه. (30) در این میان تنها یک نفر به نظر میرسد که از شخصیت ممتازی برخوردار بوده باشد: هانری دو دینان (31) از اهالی لیژ که از سال 1353 تا 1356 به مدت چهار سال فرماندار شهر بود و آرزوی برقراری یک جامعه بیطبقه را داشت.علاوه بر لیژ سه شهر دیگر هم بودند که در قرن چهاردهم و آغاز قرن پانزدهم مرکز شورشهای واقعاً انقلابی شهری محسوب میشدند که عبارت بودند از پاریس، لندن و فلورانس.
شکست ژان دوم (32) (ژان خوب) پادشاه فرانسه در نبرد پواتیه (1356) و دسایس شارل شرور پادشاه ناوار و کنتِ اورو (33) باعث شورش بخش اعظم مردم شهر پاریس گردید. رهبر این شورش شهروند شاخصی به نام اتین مارسل (34) بود که در پاریس تولین تنظیم امور بازرگانان Prevot des marchands را برعهده داشت. مارسل اساساً فردی انقلابی هم نبود ولی میخواست از اقتدار و اختیارات سلطنت که او آن را به طور فزایندهای مطلقه میدانست بکاهد. وی پس از اینکه چند بار درصدد برآمد متحدینی برای خود دست و پا کند و مخصوصاً از حمایت «ژاک»ها برخوردار گردد در 31 ژوئیه 1358 به قتل رسید و قیام پاریس به این ترتیب سرکوب گردید.
شورش دیگری که کوتاه ولی شدید بود در سال 1382 و زمانی اتفاق افتاد که حکومت فرانسه مالیاتهایی را که شارل پنجم در بستر مرگ و بدون فکر و برنامه آنها را لغو کرده بود دوباره برقرار نمود. شورشیان به انبار اسلحه در شائله (35) یورش بردند و خود را به مایه Maillet که گرزهای سربی کوچکی بود و برای مقابله با تهاجم احتمالی انگلیسیها به تعداد زیاد در آنجا ذخیره شده بود مسلح کردند. از آنجا که شورشیان به چنین گرزهایی مسلح شده بودند لذا بر آنها مایوتانها Maillotins نام نهادند.
ناآرامی دیگر در بحبوبهی نبردهای سخت و مرگباری صورت گرفت که میان آرمانیاکها و بورگینیونها برای کسب قدرت در دربار شارل ششم که به مرض جنون دچار شده بود درگرفته بود. بورگینیونها گروهی از شورشیان که کابوش پوست کن را رهبر خود قرار داده بودند مورد حمایت قرار دادند و پارلمان را وادار کردند در ماه می1413 یک سلسله اصلاحات اداری را تصویب کند که البته تفوق دوباره آرمانیاکها از اجرای این اصلاحات ممانعت به عمل آورد. به این ترتیب در فرانسه و در سایر مناطق یک اروپای اصلاحات ناموفق و ناقص و قیامهای شهری پا به عرصه وجود نهاد که تا زمان انقلاب فرانسه کم و بیش تداوم یافت.
در لندن عصر قیامهای بزرگ دهقانی با نهضت توفنده طبقه کارگر علیه تشدید نظامنامه کارگری و اجرای نظام جدید مالیاتی به نام مالیات سرانه Poll Tax آغاز گردید. ویژگی قیامهای مذکور این بود که هر یک از جنبشهای پیشهوران و مزدوران شهری با یک قیام دهقانی همراهی میشد. این نهضتها دو رهبر بزرگ به خود دید: یکی وات تایلر (36) که خواستار الغاء نظامنامه و رهایی کارگران زراعی روستایی از قید بردگی و نوکری شده بود و دیگری جان بال (37) کشیش فقیری که جمله بُرندهای از آن او است: «آن هنگام که حضرت آدم بیل میزد و حوا میریسید، مرد اشرافی کجا بود؟». قیام کنندگان به مدت کوتاهی زمام قدرت را در لندن به دست گرفتند، اما نهایتاً شکست خوردند و در این نقطه هم ظلم و بیدادگری به سیر همیشگی خود ادامه داد.
رخدادهای شهر فلورانس از ویژگی متفاوتی برخوردار بودند. صنایع نساجی بر شهر احاطه داشت و حکمفرمایان سختگیر شهر در رأس تعاونیهای ثروتمند مرکب از نسّاجان و بازرگانان قرار داشتند و این کارگران کارگاههای پارچهبافی بودند که علیه خانوادههای ثروتمند دست به قیام زدند. چیومپیها (38) که در فلورانس به این نام خوانده میشدند شهر را به کنترل خود درآوردند و زمام امور آن را به مدت سه سال از 1378 تا 1382 برعهده گرفتند. نهضت مذکور گسترش یافت و شهرهای دیگر از جمله سینا را هم دربرگرفت. اما بعد از رجعت خاندانهای ثروتمند به فلورانس و تفوق مجدد اغنیا بر شهر، قدرت تا مدتهای طویل در اختیار آنان بود: قرن پانزدهم را باید قرن حکمفرمایی خانواده مدیچی (39) بر شهر فلورانس محسوب کرد.
آشوبهای دیگری نیز که اغلب توسط بیکاران و یا طبقات مطرود ساکن در «مناطق خطرناک» شهر دامن زده میشد تقریباً در همه جا اتفاق میافتاد. از اینگونه آشوبها در فاصله 1280 تا 1310 در دوئه، (40) ایپر، (41) بروژ، تورنه، (42) سنت - اومر، (43) آمین و لیژ اتفاق افتاد؛ بزیه و تولوز در استان لانگدوک شاهد آشوب بود؛ همچنین رمس در منطقه شامپانی، کان در نورماندی و در پاریس نیز آشوبهایی رخ داد؛ شمال ایتالیا نیز در سال 1289 از جمله در بولونیِ لومباردی، سپس در ویتربو (44) و بالاخره در فلورانس در ایالت توسکان شاهد شورش بود. دوره دیگری هم بود که از 1369 تا 1410 به طول انجامید و طی آن آشوبهای کارگری نوع «مدرن» یعنی یورش به ماشین آلات اتفاق افتاد. شدیدترین شکل اینگونه درگیریها در شهرهای شمال غربی اروپا و در حوزه امپراتوری آلمان و مخصوصاً شهرهای واقع در طرفین رود راین نظیر استراسبورگ، کلن و فرانکفورت و یا در مناطق میانیتر در بازل، نورنبرگ ورگنزبورگ اتفاق افتاد. آخرین دورهی اینگونه آشوبها که کوتاه و کمتر خشونتآمیز بود بین سالهای 1440 و 1460 و عمدتاً در وین، کلن، نورنبرگ و گنت فلاندر و در سال 1455 مجدداً در پاریس اتفاق افتاد. پیر مونه (45) ویژگیهای خاص مناقشات بیشماری را بر میشمارد که در فاصله سالهای 1300 تا 1350 باعث بروز ناآرامی و شورش در بیش از یکصد شهر آلمان بعضاً هر کدام تا حدود 250 مرتبه شدند. تمام این ایستادگیها نه تغییری در حاکمیتهای ظالمانهی نوع ایتالیایی ایجاد کرد و نه باعث ایجاد روندهای دموکراتیک در میان اصناف و حرفهها گردید. اعاده صلح و آرامش موضوعی منحصر به اقشار نخبه و ممتاز جامعه باقی مانده بود که توانسته بودند حیطه نفوذ و اقتدار خویش را کماکان حفظ کنند.
منازعات در شمال اروپا
در اروپای اسکاندیناوی مناقشات اجتماعی پیچیدهای به وقوع میپیوست. منازعات مذکور فقط حاصل درگیری میان تجار و بازرگانان هانزاها و پیشهوران و دهقانان نبود، بلکه رقابت و نزاع میان پادشاهیهای شمال هم به آن دامن میزد. سه پادشاهی دانمارک، نروژ و سوئد در سال 1397 یک اتحاد دائم خاندانی در قالب اتحادیه کالمار (46) بین خود اعلام کردند که در سال 1443 متعاقب قیام اشراف و دهقانان سوئدی از هم فروپاشید. یک نمونه از اینگونه خشونتها و منازعات شهری، نهضتی بود که توسط هانزاها در سال 1455 دامن زده شده بود و طی آن مردم شهر برگن (47) دست به شورش زدند و طی آن فرماندار سلطنتی به همراه اسقف شهر و نیز شصت تن دیگر به قتل رسیدند. دنیای در حال اضمحلال اسکاندیناوی که تجار و بازرگانان آلمانی و هلندی هانزاها آن را عمیقاً دشمن کسب و کار خود میپنداشتند، معرف بخش آشوبزده کاملاً بیثبات اروپا بود. در دیگر مناطق، امیر بزرگ مسکو در سال 1478 زمام قدرت در نوو گورود (48) را در دست گرفت و متعاقباً تجارت هانزایی در آنجا رو به زوال نهاد و نهایتاً در سال 1494 به کلی از میان رفت. پیدایش قدرت آتی روسیه، مناسبات تا آن زمان میان اروپا و روسیه را تحت الشعاع خود قرار داد.پینوشتها:
1. Frantisek Graus 1989-1921 این مورخ چکی موضوعات اجتماعی و اقتصادی و به خصوص نهضتهای اجتماعی و اقلیتهای قومی و مذهبی در دوران قرون وسطی را محور تحقیقات تاریخی خود قرار داده است. او از یک خانواده آلمانی زبان مرفه در شهر «برنو»ی چک برخاست و بسیاری از اعضای خانواده او توسط نازیها در هولوکاست از بین رفتند - مترجم.
2. Claude Gauvard استاد تاریخ قرون وسطی در دانشگاههای فرانسه و از جمله سوربن است - مترجم.
3. De grace especial'. Crime etat et societe ` en France a ` la fin du Moyen Age.
4. David Nirenberg
5. Bernard Guidonis یا «برنار دو گی» 1261-1331 م. اسقف شهر «لودو» از فرقه دومینیکیان و یکی از مشهورترین مفتشین افکار در اواخر قرون وسطی بود که به دستور پاپ کلمنس پنجم طی سالهای 1307 تا 1323 با شدت هرچه تمامتر به تفتیش و تعقیب و اعدام آلبیگائیان مبادرت ورزید - مترجم.
6. Nicholas Eymerich 1320-1399 رئیس دستگاه تفتیش عقاید در پادشاهی آراگون در اواخر نیمه دوم قرن چهاردهم - مترجم.
7. Norman Rufus Colin Cohn نویسنده، مورخ و استاد دانشگاههای انگلستان. او در سال 1915 در یک خانواده یهودی در لندن متولد شد - مترجم.
8. Jules Michelet 1798-1874 مورخ فرانسوی - مترجم.
9. Jakob Sprenger
10. Heinrich Institoris نام اصلی او «هاینریش کرامر» بود که در سال 1430 م در یک خانواده فقیر در «شلت اشتات» آلزاس متولد شد و بعدها نام لاتینی «هنریکوس اینستیتور» بر خود نهاد. او در مدارس لاتینی اصول مقدماتی فلسفه را آموخت و سپس در مقام مفتش افکار به تعقیب و محاکمه ساحرهها پرداخت و به عنوان مغز متفکر مبارزه با سحر و ساحران در این کار شهره شد. کتاب چکش ساحران در سال 1486 منتشر و تا قرن هفدهم 29 بار تجدید چاپ شد و به زبانهای مختلف ترجمه گردید و تا مدتها راهنمای اصلی تعقیب، شکنجه و محاکمه ساحران بود. این اثر طبق فرمان پنجم دسامبر سال 1484 پاپ اینوسنت هشتم دائر بر تعقیب و سرکوب ساحران به رشته تحریر درآمد و میگویند اینستیتور شخصاً بیش از 200 ساحره را محاکمه و به مرگ محکوم کرد - مترجم.
11. Hexensabbat (Witches`Sabbath) یک باور قرون وسطایی است که طبق آن ساحران در نیمه شب 30 آوریل هر سال موسوم به «شب ولپورگیس - walpurgis Night» به ویژه در «کوه بروکن» گردهمایی خاصی برپا میدارند - مترجم.
12. Robert Fossier
13. Rodney Hilton 2002-1916، مورخ مارکسیست مسلک انگلیسی که کتب متعددی پیرامون تاریخ تحولات اقتصادی و اجتماعی مربوط به دوران اواخر قرون وسطی به رشته تحریر درآورده است. او جزء گروه مورخان حزب کمونیست هم بود و سالهای متمادی در دانشگاه بیرمنگام تدریس میکرد - مترجم.
14. Jacqueries شورش دهقانان در فرانسه قرن چهاردهم میلادی را گویند که با شورش فوریه سال 1358 پیشهوران پاریس علیه اشراف آغاز گردید و این انگیزه را در دهقانان ایجاد کرد که علیه شرایط سخت و سرکوبگرانه و فقر و ویرانی ناشی از جنگهای یکصدساله فرانسه علیه انگلستان دست به قیام بزنند. شارل دوم ناوار به کمک اشراف این شورشها را با قساوت هرچه تمامتر سرکوب کرد و هزاران نفر را به تلافی آن به قتل رساند. ژاک نام استهزاآمیز مشتق از - Jacques Bonhomme - بود که طبقه اشراف بر دهقانان نهاده بودند.
15. Beauvaisis
16. Valois
17. Sussex ناحیهای تاریخی در جنوب شرقی انگلستان - مترجم.
18. Soissionais
19. Brie
20. Tuchin
21. beaumanoir
22. Figeac شهری واقع در جنوب غربی فرانسه با حدود ده هزار سکنه که جزء دپارتمان لوت در منطقه پیرنه میباشد - مترجم.
23. Berenguer Oller
24. Jean Cabos
25. Pierre Deconinck
26. Michele di Lando
27. Simon Lecoustellier موسوم به Caboche پوستکن کشتارگاه پاریس که نقش پیشتازی در شورش سال 1413 کابوشیها ایفاء نمود - مترجم.
28. Honore` Cotquin
29. Bernard Porquier
30. Beziers شهر کوچکی واقع در استان لانگدوک در جنوب غربی فرانسه - مترجم.
31. Henri de Dinant
32. 1319-1364 پادشاه فرانسه، پسر و جانشین فیلیپ ششم که سلطنت او به سبب جنگ صد ساله و اغتشاشات داخلی و مخصوصاً منازعات او با شارل دوم ناوار و جریانات ژاکری آشفته بود - مترجم.
33. E`vreux مرکز دپارتمان «اور» در شمال فرانسه. اورو از سده چهارم م. اسقفنشین بود و کاتدرالهای سدههای 12 و 13 م. در آن وجود دارند - مترجم.
34. E`tienne Marcel
35. Chatelet
36. Wat Tyler
37. John Ball
38. Ciompi یا حلاجان (شانه زنان) پشم. چیومپیها آن دسته از کارگران صنایع نساجی فلورانس در اواخر قرون وسطی بودند که از موقعیت پیشهوری بسیار پائین برخوردار بودند و در عین حالی که باعث رونق و رفاه صنایع مذکور و طبعاً شهر فلورانس بودند اما هیچ اتحادیهای از خود نداشتند و مورد بهرهکشی کارفرمایان قرار میگرفتند - مترجم.
39. Medici خانواده مشهور و متنفذ ایتالیایی که از قرن 13 تا 17 میلادی سرنوشت شهر فلورانس را در دست داشت و از راه ازدواج با خاندانهای بزرگ اروپا راه پیدا کرد. خاندان مدیچی در سال 1569 عنوان مهیندوک توسکان را نیز به دست آورد و مضافاً از این خاندان سه پاپ (لئوی دهم، کلمنس هفتم و لئوی یازدهم)، دو ملکه فرانسه (کاترین دو مدیسی و ماری دو مدیسی)، چند شاهزاده انگلستان و چندین کاردینال کلیسای رومی برخاستهاند. سرسلسله این خاندان «جووانی دی بیتچی د مدیچی» متولد سال 1429 بوده است. این خانواده موجبات آغاز رنسانس در ایتالیا را فراهم آورد - مترجم.
40. Douai شهری واقع در شمال فرانسه در دپارتمان «نور» با حدود 45 هزار سکنه است - مترجم.
41. Ypern
42. Tournais
43. Saint-Omer
44. Viterbo شهری قدیمی واقع در منطقه لاتزیو و استان ویتربو در مرکز ایتالیا با بیش از 60 هزار سکنه - مترجم.
45. Pierre Monnet
46. Kalmar شهر و مرکز ایالت کالمار در جنوب شرقی سوئد بر تنگهی کالمار در دریای بالتیک - مترجم.
47. Bergen شهر و دریابندر نروژ در جنوب غربی این کشور که مرکز کشتیرانی و دومین شهر بزرگ نروژ با 250 هزار نفر جمعیت محسوب میشود - مترجم.
48. Nowgorod شهر بسیار تاریخی در شمال غربی روسیه که در سال 862 توسط «روریک» امپراتور روسیه بنیان آن گذاشته شد. نوو گورود که به زبان روسی «شهر جدید» معنی میدهد در قرن 12 م. جمهوری مستقلی بود و تا قرن 14 م. در زمینههای بازرگانی نفوذ خود را در سراسر شمال روسیه گسترش داد و قدرت و جلال آن الهامبخش هنر و فولکلور روسیه گردید تا اینکه در سال 1478 به تصرف مسکو درآمد. بعدها ایوان مخوف امپراتور روسیه به مردم آن بدگمان شد و آزادی را به کلی در آنجا از میان برد. تا جنگ جهانی دوم به علت بناهای زیبایش به «شهر موزه» مشهور بود ولی طی جنگ بسیاری از این بناها نابود شد - مترجم.
لوگوف، ژاک؛ (1391)، اروپا، مولود قرون وسطی (بررسی تاریخی فرآیند تکوین و تکامل اروپا در قرون وسطی (سدههای 4 تا 16 میلادی)، ترجمهی بهاءالدین بازرگانی گیلانی، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}